انگار زندگی دو لحظه بیش نیست و یا تکرار دو لحظه: لحظه ی وصل و لحظه ی هجر.

بیاد بیار سخن جلال‌الدین را:

پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتی است     مصطفی فرمود دنیا ساعتی است

آری. آنان که جانشان (نه ذهنشان و نه افکارشان) به حقیقت وصل گردیده، امید و آرامشی یافته اند، گویی تمام هستی در آنان هضم گردیده و گویی وسعت آنان از تمام هستی پرآشوب فراتر رفته ست.

 و وای به لحظه ی هجران. لحظه ی غرق شدن و تنیدن به جهان ماهیات و گم شدن در میان آنها.

بر من این چنین می نماید، که تمام این شرح و بسط ها، تمام این توضیحات و نظریه ها و تفسیرها، و این همه سخن راندن ها و قلم فرسایی ها، همه در لحظه ی هجران رخ می دهد (مانند لحظات عمر من)، وگرنه وصل شده را به سخن پراکنی و تفهیم و تفهّم چکار؟

این مدعیان در طلبش بی خبرانند     کان را که خبر شد خبری باز نیامد

وای به مهجورانی چون من.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پسر خیابونی دلنوشته‌های یک خادم وبلاگ آموزشی خرید پکیج دیواری و دستگاه تصفیه آب در شیراز عقاب تصنیف بهاران دکتر ققنوس تور های آنتالیا هیِِیت چهارده معصوم hamechidan221